#بچه_مثبت_پارت_38


به گارسون اشاره کرد تا صورت حساب رو بیاره بعدم چندتا ده تومنی روی میز گذاشت و گفت:

- خب، بهتره بریم پیش بقیه.

بی هیچ حرفی بلند شدم و دنبالش راه افتادم، فقط گفتم:

- بابت شکلات داغ ممنون.

فقط سرش رو تکون داد، همین. خاک بر سر بی نزاکتت کنن.

هنوز از در خارج نشده بودم که یک پسر اِوا مامانم اینا اومد جلو و با لحن چندشی گفت:

- اِوا خوشگل خانوم کجا؟

زیر لب خفه شوی آرومی گفتم و به سمت متین که در رو برام باز نگه داشته بود رفتم.

- ببین خوشگل با ادب، من رامتینم، اینم شمارم.

به کارتی که جلوم گرفته بود نگاهی کردم و بعد از دستش کشیدم و پرت کردم تو صورتش.

- شمارت رو بده به عمت.

با لحن حال به هم زنش گفت:

- به اونم می دم.

- مشکلی پیش اومده؟

به متین که با اخم به رامتین نگاه می کرد نگاه کردم و گفتم:

- نه عزیزم، این کوچولو داره دنبال مامانش می گرده.

رامتین نگاه متعجبی به متین انداخت و گفت:

- خب خانم پلیسه، مثل این که بی افت مال گشت ارشاده، نه؟


romangram.com | @romangram_com