#آوای_عشق_پارت_79
یه آه کشیدم و به رو به رو چشم دوختم ... نزدیک دریا بودم ...
- جریانش مفصله اگه بدونی تو این مدت چی شده باورت نمیشه ...
ترلا : - باشه حالا تو بگو قول میدم باورم بشه..- نه پشت تلفن نمیشه باشه هروقت دیدمت ...
رسیدم به دریا و یه نفس عمیق کشیدم ... بوی زندگی رو ادم باید اینجا احساس کنه ...
ترلا : ای بابا باشه حالا با گوشی رفتی حموم که صدای اب میاد؟؟
- نخیر بنده مثل شما نیستم..اومدم کنار دریا ...
بازم یه جیغ بنفش کشید..من واقعا نمیدونم کیروش چجوری اینو تحمل میکنه اخه؟!..
ترلا : - اوا نگو که شمالی!!! ...
- چرا اتفاقا شمالم..
ترلا : - دختره ی بی معرفت همونجا میمونی تا بیام بکشمت..
وا دختره ی خل چل میخواد چجوری منو بکشه حالا؟!اصن چرا قطع کرد احمق؟؟ ... شونه ایی بالا انداختم و زیر لب گفتم خدا شفا بده و به سمت دریا قدم گذاشتم ... انگار دریا هم اعصاش مثل من خط خطی بود که اینطور عصبی خودشو به صخره ها میکوبید ... کفش هامو دراوردم و پامو گذاشتم روی شن های نرم ساحل ... با اینکه شب بود و هوا هم تاریک نمیدونم چرا یه ذره هم ترس نداشتم ... نزدیک دریا بودم که حس کردم دارم به صورت فرود میام روی ماسه ها ... کل صورتم بی حس شد و فک کنم به یه جراحی پلاستیک نیاز داشتم ... هنوز همون جور بودم که صدای جیغ یکی بلند شد ...
- دختره ی بووووق چرا وقتی اومدی بهم نگفتی؟!ها؟!
وا خدا خل شدم؟؟من میدونستم این ترلا اخرش روی منم اثر میذاره و منو هم مثل خودش دیوونه میکنه دیگه توی خلوتمم صداش میاد ... اروم از جام بلند شدم و ایستادم که یهو حس کردم یه چیزی از گردنم اویزون شده..
- دلم برات تنگ شده بود خره ...
وای خدا ... نکنه این واقعا ترلاست؟! با هزار بدبختی ازم جداش کردم و توی اون تاریکی به زور تونستم تشخیص بدم که خودشه ... چشمام چهارتا شده بود ... این چجوری رسید اینجا!!؟
ترلا : - ها؟چیه؟فک کردی فقط خودت میتونی بیای شمال بقیه نمیتونن؟نخیر منو شویمان هم میتونیم بیایم..
اه ... خدایا اینام شمال بودن پس ... خب خدارو شکر من دیوونه نشدم ...
romangram.com | @romangram_com