رمان آوای عشق

#آوای_عشق_پارت_118

از وقتی رفتی شکستم تو غم و درد

یه بغض کهنه منو دیوونه میکرد

دلم تنگ شده باز برای اون خاطراتمون

من ندارم حتی از تو یدونه نشون

به کی بگم من کجا بگردم

تا کی میارم من دووم

توی خواب و بیداری میبینمت همش تورو

میگی دور شدیم قبول کن این فاصله رو

دلم میگیره

بی تو میمیره

به عشق تو درگیره





دوباره اشک ... دوباره گریه ... دوباره اون بغض لعنتی..دوباره یه چرای بزرگ..اینکه چرا رفت؟.. چرا وقتی من هنوز جواب کیان رو نداده بودم رفت؟؟..خسته بودم از این همه فکر..از این جدال بین عقل و دلم..اهنگ داشت حرف دل من رو میزد..واقعا من تا کی باید دووم بیارم؟..کی بر میگرده؟..اصلا مگه میشه که برنگرده؟؟..





تنهای تنهام یه بیقرارم

قول داده بودم دیگه تنهات نذارم

romangram.com | @romangram_com