#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_51
با خودم به این فکر کردم که اگه منو آسا ام واقعا عشق هم بودیم امشب ممکن بود بین ما هم خیلی اتفاقا بیوفته .
از این فکر بدنم گر گرفتو حس کردم گونه هام سرخ شد .نگاهی به آسا کردم که دیدم با اخمای تو هم رفته داره رانندگی میکنه .
حتما خیلی اذیت شده از گرفتن دستم .با ناراحتی سرمو انداختم پایین و با انگشتای دستم بازی کردم .
از این سکوت کلافه شده بودم برای همین دکمه ی ضبط ماشینو زدم و یه آهنگ احساسی از پویا سالکی پلی شد .
- درگیره دلت،جایی نمیره دلت
حالا که پیشمی عشق منی، نزار بگیره دلت
تو زلزله ای، من خونه خراب
میخونی حرف تو چشمامو هر دفه بی سوالو جواب
غریبه ی آشنا، همه ی دنیا رو گشتم و گشتم تا تو شدی پیدا
دیگه نمیشه که تو بری از اینجا
موقعشه حالا تو تک و تنهایی من تک و تنها
بیا پیشم دیگه وقت نیست عزیزم، دو روزه این دنیا
ببر منو تا ته خاطره ها، که تموم بشه فاصله ها
نمیدونیو میدونی که عاشقتم به خدا
نترس از این حسی که داری به من
آخه خوبه دیوونه شدن، بخاطر تو همه از چشم من افتادن
هی هم نفسم اگه بتو برسم همه چی کامله
دیدی چجوری شد چه کاری دادی دستم
romangram.com | @romangram_com