#آسانسور_پارت_95

با خودم:"اينم ويار فرحبخش داره..."

به چشمام خيره شده بود ....



مي دونستم يه كلام حرف بزنم از خنده تركيدم ..

كه همزمان تا جيكم امد ...

"ای جان ....مادر خدا چقدر دوست داره .. ويار تو ويار شد ..

با اين ويارا....چي از اب در بيايي مادر "



تاجيك- بقيه كجان ؟

دوتاشون بهم خيره شدن...

كه محسني متوجه دست رو شكمم شد ..

به صورتم نگاه كرد ...

و با پوزخند :

محسني- حالتون خوبه ؟



تاجيك نگاهي به من وبعدم به شكم كرد.. و بي توجه به سوال محسني



تاجيك- - گفتم بقيه كجان ...؟

romangram.com | @romangram_com