#آسانسور_پارت_81
- نصيحتت تو گوشم مي مونه و پرونده رو از دستش كشيدم بيرون
لبامو بهم ماليدم..... دستمو گذاشتم رو دستگيره ..... و درو باز كردم
مرد مسني كه كنار تختش ايستاده بود...به طرفم چرخيد
بهزادم به محض ورود م....به من نگاه كرد.......و قيافش در هم رفت ...
بهزاد- شما تو همه بخشها حضور فعال داريد ....
-اوممممممممم ..خوب من تو اين بيمارستان كار مي كنم ....بقيه اشم فكر نمي كنم به شما ربطي داشته باشه كه من كجاي اين بيمارستان كار مي كنم ...
كارد مي زدم خونش در نمي امد ...شانس اورم تاجيك اينجا نبود و گرنه خونه خراب بودم ...و خونم حلال ....
پرونده رو باز كردم و مشغول بررسي شدم ..
-اميدوارم كه ديگه راضي شده باشيد....
نفسشو داد بيرون ...و رو به مرد كنار تختش ....
بهزاد- من بايد تا كي اينجا باشم...؟
مرد خواست جواب بده كه
romangram.com | @romangram_com