#آسانسور_پارت_63
نكنه سوالاي شب اول قبر لو رفته كه اينا سوالاشونو عوض كردن ...
چه سوالاي اسوني ...
اي درد..دوباره يه اس ام اس خوندي ..همه چي رو بهم ربط دادي..شوخي شوخي با اين چيزا هم شوخي
ولي من كه هنوز زنده ام ..پس حرف حساب اين عزرائيل ننه مرده چيه ؟
محسني خنده اشو قورت داد:
داري فكر مي كني كه چي خوردي ؟
نه دارم فكر مي كنم كه ..عزرائيلم انقدر پرو ....
-نه دكتر ..من خوبم
سرشو با لبخندي كه معنيشو نمي فهميدم تكون داد
بهم نگاه كرد..استانيمو دادم پايين ...از جام بلند شدم و مقنعه امو رو سرم مرتب كردم
محسني به پشتي مبل تكيه داد و ارنجشو گذاشت روي دسته مبل و با پشت دست زير چونه اشو لمس كرد
محسني - تو كه از پس چندتا بيمار بر نمياي... چطور مي خواي .....
- من ...من
صبا- منا این اقا باهات كارت داره ....
به محسني كه در حال كنگاش افكارم بود نگاه كردم
دلمم نمياد ازش تشكر كنم ...
اما مجبوري
- خيلي ممنون دكتر
romangram.com | @romangram_com