#آسانسور_پارت_38
طوري رفتار مي كرد كه انگار اصلا من تو اون اتاق حضور ندارم ..دو قدم رفتم عقب و به بهش خيره شدم ...
با خودم
- نشونت مي دم دكي جون ..نشونت مي دم با كي طرفي
و به طرف در چرخيدم با عصبانيت از اتاق امدم بيرون و سعي كردم درو اروم ببندم
..دستم رو دستگيره بود ..چند بار نفسمو دادم بيرون ....
- از خود راضي ...مغرور ...
*****
صبا- چي شد؟ ....چي بهت گفت كه ديگه صدات در نمياد ...
- صبا این دكتر چند وقته كه اينجا كار مي كنه ...؟
صبا- نمي دونم از وقتي كه من امدم... بود
- ..يعني چقدر ...؟
صبا- من كه چهار سالي هست .. كه اينجام
- مگه قرار نبود براي تخصصش بره امريكا...؟
صبا- چرا ..چطور؟
romangram.com | @romangram_com