#آسانسور_پارت_12




كيفو از روي جعبه برداشت... نمي دونست كجا بذاره

- بدينش به من

كيفو از دستش گرفتم و كنار وايستادم

دوتا جعبه رو گذاشت بيرون و مجسمه رو هم با اين ور و اونور كردن از اسانسور خارج كرد

چشم چرخونديم تا واحد 7 پيدا كنيم

- اونهاش اون گوشه ...

يكي از جعبه ها رو برداشت و به طرف در رفت ...

با دست جعبه ديگه رو تكون دادم به نظر سبك مي امد

نشستم و وسعي كردم بلندش كنم ...كيفش مانع بود ...كمي به اين ور اونور نگاه كردم جاي برا گذاشتن پيدا نكردم ....بند كيف انداختم رو دوشم و خم شدم كه برش دارم

امممممممممم...وايييييييي خدا چقدر سنگينه ..با دندونام به لبم فشار ميوردم ....

بلند شو ديگه ....

محمد- چيكار مي كني ...؟

چندتا نفس دادم بيرون

- اوه اوه اوه

دستي به پيشونيم كشيدم

- خيلي سنگينه ....يعني توش چيه كه انقدر سنگينه ....؟


romangram.com | @romangram_com