#آسانسور_پارت_112


چقدر پيله هم است ...اين بدبختم حتما امشب نتونسته ..يه چيز خوب گير بياره كه افتاده به جونم ....



بي توجه به بوق زدن مجددش ...مي خواستم برم اونطرف خيابون كه حركت كرد و امد كنام وايستاد..

شيشه هاي ماشين دودي بودن و من نمي تونستم داخلو ببينم ...

به شيشه خيره شدم ...



به ياد چند روز پيش افتادم ..كه داشتم يه فيلم هند ي مي ديدم....

پسر عاشق براي اينكه گلو به دست دختر مورد علاقه اش بده ..

با ماشين رو بازش با سرعت به طرف دختر رفت و توي يه حركت كاملا فضايي و خالي بندانه هندي ...

ماشينو كوبيد به يه سكو و ..ماشين كله معلق زد ..

و دقيقا ماشين رفت بالا سر دختر...

نه اينكه دختر هم خيلي شجاع بود ..ككشم نگزيد كه چي ؟

كه الان اين ماشين بالا سرم چيكار مي كنه؟ ..اصلا از كجا امده ؟..چرا امده ؟..و از همه بدتر الان مياد پايينو و لهم مي كنه



تازه جونم مرگ شده ذوق مرگ هم شده بود ...

.

از قضا همون موقعه ماشين چرخيد و پسر تو همون كله معلق زدن .دست دراز كرد و گلو گذاشت تو دستاي دختره ....


romangram.com | @romangram_com