#آسانسور_پارت_102
" چرا اين امد اينور"
با فرياد:
محسني- برو اونور
ولي از جام تكون نخوردم ...
همش از خودم مي پرسيدم... اخه اگه برم اونور.. پس زخمش چي ميشه ...
محسني رفت پشتم ...سرمو چرخوندم ...
"اه دستگاه شوك... فهميدم اينه ...اين كه اينجاست..اينجاست "
محسني- گفتم برو اونور
خواستم كمي جا به جا بشم كه چنان هلم دادكه دستام از زخم جدا شد و افتادم رو زمين...
با دو دست يقه پيرهنشو كشيد ..چنان كشيد كه چندتا دكمه پيرهنش كنده شد...
صبا وارد اتاق شد ...زودي نگاش بهم افتاد...كه با صداي محسني سرشو چرخوند طرفش
نمي دونست بياد طرف من يا بره طرف بيمار
romangram.com | @romangram_com