#آنتی_عشق_پارت_69

و بدون هيچ حرفي به اتاقم رفتم و در و هم بستم.

روي تخت افتادم و به سقف نگاه ميکردم... وقتي تفکر مادرخودم اين بود.. واي به حال بقيه...!





دستامو تو جيبم فرو کردمو سرمو رو به آسمون گرفتم و چند تا نفس عميق کشيدم ...

نفسمو فوت کردم و باز نفس عميق کشيدم.ديگه بايد برميگشتم...

امشب رکورد زده بودم و مسير طولاني تري رو نسبت به هر شب اومده بودم.

اين قدم زدنهاي شبونه يه جورايي واسم حکم لالايي قبل از خواب و داشت . دوازده سال بود که اگه يه شب نمي اومدم پياده روي عمرا خوابم نميگرفت . اوايل که تازه اومده بودم نميدونستم بايد واسه خوابيدن چه راهکاري پيش بگيرم . به همه چي رو انداخته بودم ، از ديازپام گرفته تا مطالعه ي قبل از خواب و آهنگ گوش کردن و خلاصه همه چي ...راه حل قدم زدن شبونه چيزي بود که خيلي تصادفي کشف کردم ، يه شب که هيچ روشي واسه خوابيدن افاقه نميکرد از خونه زدم بيرون و شروع کردم خيابوناي خلوت پاريس و گز کردن . و اونجا بود که فهميدم خيابون خلوت و سکوت و هواي خوب نيمه شب تاثيرش از هر ديازپامي بيشتره ، چون ديگه زوري نميخوابوندت ، آرامشي که بهت ميده باعث ميشه راحت خوابت بگيره...

اما توي اين دوازده سال فقط اين روي شهر و نديده بودم . نيمه شب وقتيه که آدم چهره ي زشت و زيباي شهر و با هم ميبينه . قسمت قشنگش شب و ستاره ها و نسيم و سکوت بود ، چيزي که هميشه ميترسيدم اگه روزي به تهران برگردم نتونم داشته باشمش . و روي زشتش دزدي ها و زورگيري ها و آدماي م*س*ت و تن فروشاي کنار خيابون بود . بخت باهام يار بود که تو اين سالها مثل يه آدم نامرئي قدم زده بودم و توجهشونو به خودم جلب نکرده بودم

ديگه بايد برميگشتم ... دوازده ســــــال ! ....ديگه دو رقمي شده بود ...دلم لک زده واسه اينکه يه بارم شده بدون متر کردن خيابون بخوابم . غربت غربته .....چه يکسال ، چه دوازده سال

در آپارتمانم و باز کردم و بدون اينکه چراغا رو روشن کنم راه اتاق خواب و پيش گرفتم . لباسامو در آوردم و خودمو انداختم رو تخت ، بعد از چند تا غلت سر جام نشستم ، امشب از اون شبا بود دلم هواي خونه مون و کرده بود . اينجا ساعت 1 نصف شب بود پس ايران بايد نزديکاي 5 صبح باشه ! حتما مامان الان واسه نماز صبح بيدار شده پس اگه زنگ بزنم بيدارش نکردم ...با اينکه خودم هيچ وقت از اين ولخرجيا نميکنم و ميذارم مامان خودش زنگ بزنه اما امشب ديگه آقا هامين ميخواد دست تو جيب کنه ....

_ امشب چه شبي ست ؟ ....شب مراد است امشب

خوبي خونه مجردي به اينه که هر وقت شب و نصف شب که باشه ميتوني واسه خودت بزني زير آواز ...تلفن و برداشتم و رفتم به سمت بالکن

romangram.com | @romangram_com