#آنتی_عشق_پارت_56




-عصر بايد برم باشگاه ... سنگين باشم نميتونم به بچه ها تمرين بدم...



مامان: رنگت پريده...



-خستم...ميرم نيم ساعت بخوابم...



و منتظر نموندم ببينم اون چي ميگه...لباس هامو روي تخت انداختم و بالشم و از روي تخت به زمين انداختم و دمر شدم روي فرش کنار جزوه ها و دفتر و کتابهام...



گوشيم رو در اوردم...يه اس ام اس...حتما مهراب بود...با خودم گفتم:حتما خواسته دلجويي کنه...بيخودي کشش ندي بگي چرا تو پارک تنهات گذاشت ها...بيخيال...با شوقي غيرقابل وصف پوشه را باز کردم نوشته بود:ببخش که اين مدت وقت تو تلف کردم...خداحافظ.



همين....منظورش چه بود؟


romangram.com | @romangram_com