#آنتی_عشق_پارت_52
-ولي تو که هيچ کاري نميکني؟
خنده اش گرفت و گفت:ک*ث*ا*ف*ت...من دوست دارم...
-منم...
مهراب خنده اش عميق تر شد و گفت:واقعا؟
-خوب آره...اگه دوست نداشتم که الان اينجا نبودم...
مهراب به من نزديکتر شد و گفت: ميشا ؟
romangram.com | @romangram_com