#آنتی_عشق_پارت_48
يک گاز ديگه هم زد و نصف باقيمونده رو من خوردم...بعد از اينکه صورت حساب رو پرداخت کرد وارد يه پارک شديم...کمي در سکوت قدم زديم تا غذاهامون هضم بشه...اهي کشيد و گفت: ميشا ؟!
-هوممم؟
مهراب:جايگاه من تو زندگيت چيه؟
مات نگاش کردم...هيچ وقت در اين باره بهش فکر نکرده بودم.اونم هيچ وقت حرفي نميزد...بعد از کمي خيره خيره نگاه کردنش...به مسير روبه رو زل زدم و غرق افکارم شدم...
مهراب:جواب نميدي؟
-اخه منظورت چيه؟
romangram.com | @romangram_com