#آنتی_عشق_پارت_15
ديدم هيچي نميگه... اصولا ازش بعيده که جواب منو نده و خفه خون بگيره... يه ذره که گذشت گفت: ميشا اين چه قيافه ايه؟
بعد دو دقيقه زد زير خنده....
شير پاک کن و از دستش گرفتم و از تو کوله ام دستمال کاغذي در اوردم و مشغول شدم... خدايا پاک بشه... من غلط کردم. اصلا ميرم تو مراسم عين بچه ي ادم ميشينم...
مارال ميخنديد و منم با فحش و بد و بيراه به خانم عزتي مشغول بودم.
در حالت معمولي هيچ رژي لبمو ساپورت نميکرد.... چون هميشه رژا رو ميخورم.... اخه خيلي خوشمزه ان... ولي اين يکي... ايي سنگ قبر صاحب کارخونه اشونو بشورم... چه مارک در به دريه ...
مارال پرسيد: چرا اين شکلي کردي خودتو ؟
- خريت....
-چرا نيومدي بشيني تو مجلس... نميدوني پسره چقدر خوشگله....
سرمو تکون دادم و گفتم: حماقت....
مارال حرصي گفت: اي بي لياقت...
شير پاک کن و دادم دستش و گفتم:حالا خوب شد؟
-اووف چه رژ ضايعي... باز بهتره....
-گونه هام خوبه؟
romangram.com | @romangram_com