#آلاگل_پارت_92


از خونه عمه بيرون اومدم.. فرزاد با ديدنم زد زير خنده و گفت

_تاحالا انقدر خوابالو نديده بودمت موووش کوچولو!

سيوشرتمو بيشتر به خودم چسبوندم و گفتم

_بريم تا پشيمون نشدم.

لبخندي زد و گفت

_نه نه ...بريم...

کنارهم شروع به قدم زدن کرديم...

ديگه خواب از سرم پريده بود...

_چه عجب اون دوست خوش اخلاقت دنبالت نيس!!

_مهرادو ميگي؟خواب بود...

_مگه غير مهراد دوست خوش اخلاق ديگه ايم داري؟؟.

با لبخند گفت


romangram.com | @romangram_com