#آلا_پارت_18

شهین خانوم - اون زمان که عمل نبود، مادرزادی بود.
- مادر زادی!؟ فابریک بودید! البته منم عمل نکردم مادرجان، از عمل میترسیدم که البته از هرچی میترسیدم سرم اومد دیگه.
شهین خانوم - الهی من بمیرم برات.
-خدانکنه.
شهین خانوم - دیشب رب پختم، برات دوتا دبه گذاشتم.
- شما پختین! ؟«بیچاره سلیمه، بیچاره!» اخه مادر توی این دوره زمونه کی همچین کاری میکنه! خسته میشید.
شهین خانوم - حاجی فقط تو غذا رب دست ساز منو دوست داره.
وای که این شهین خانوم شبیه ساعت خوش بود فقط حرف بزنه و من بخندم، کلا زن ساده و بی شیله پیله ای بود، طفلک از یه بچه راحت تر گول میخورد. یادمه اولین باری که حرف ازدواج پیش اومد و اومده بودن بیمارستان برگشت یواش به شهلا گفت :حالا مدلینگ یعنی چی؟ چیکار میکنه؟
شهلا - هیچی اینجا و اونجاشو عمل میکنه از خودش سلفی میگیره میگه من مدلم.
این بنده خدا هم تا کی فکر می کرد من اینطوریم. بعدا که آلبوم کارامو دید و یکی دوتا از شو ها رو دید ژورنال لباس های اسلامی رو که بالای شصت درصدش لباسای من بودو نشونش دادم تازه فهمید من فقط یکی از حیطه های کاریم مدلینگ بود که لباسام تو تن خودم پرو میشد و عکس میگرفتن و عرضه میشده!
شهین خانوم - عروس خانوم، حاج آقا گفتن امشب شام بیاین خونه ی ما
- اِوا! دستتون درد نکنه
شهین خانوم - مادر زودتر بیای ها
-سردار بیاد چشم
شهین خانوم - زنگ میزنم حاجی میگم آقا سید رو سریع تر ترخیص کنه.
-آقا سید کیه؟
شهین خانوم - وااا! سردار دیگه.
- آهان. به سردار میگید! نشنیده بودم.
شهین خانوم - آره دیگه سردار بچم از دو طرف جدش محمدیه! اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم.
-بله! اِم.. خوش بحالش... خوش به سعادتش
شهین خانوم - و خوش به سعادت تو... تو عزیزم زن سید طباطبایی هستی.
-بله خداروشکر.
شهین خانوم - خب پس مادر شب میبینمت. خداحافظ.
-خداحافظ مادر جون
به بالاسرم نگاه کردم و گفتم:منو وارد چه دنیایی کردی که خودمو بزنم به علی چپ، بیام وارد قید و بندهای ظاهری و مذهبی بشم. یه خونواده ی اینطوری هم مقابلم...

@romangram_com