رمان آلا

#آلا_پارت_126

عمه نبات چشمکی زد و گفت:
-من چشمم شور نیست خیالت راحت ،مبارک باشه :
این گیجی سردار هم برای همینه ،بچه سنی نداره که همش بیست و هفت سالشه ،زمان ما که یه مرد بیست و هفت سالش بود چهارتا بچه مدرسه ای داشت اما الآن تو سن سردار هول میشن ...
وا و گیج به عمه نگاا می کردم یه صندلی آوردن و این همه داستان داشت !!!این جماعت خاله زنک درست بشو نیستن .
-اما عمه جان ،من که...
نگام به سردار و سلاله افتاد که سردار با زور و تهدید مانتو رو مقابلش گرفته بود،دعواشون نشه سلاله هم پرروئه!تا اومدم از جابلند بشم صدای بابا رو شنیدم که گفت :
-تو بشین بابا جان ...خودش به طرفشون رفت ،به عمه نگاه کردم با رضایت سری تکون داد،حالا الکی شایعه نسازن،روشنش کن آلا ،مجدد گفتم:
-عمه جان انگار سوء برداشت شده چون ...
سردار اومد طرفم و گفت:ببین آلا،از تنش اون مانتو در بیاد وای به حالش ،صداش کن بغل خودت بشونش من باید حواسم اونور باشه نه که خواهر زنمو بپام یکی چپ نگاه نکنه.
عمه نبات -عمه قوربون غیرتت بره ،پوشیده دیگه مادر تو حرص نخور ،بابا شم پیششه،تو برو یه چیز بیار خانومت بپوشه ،سرما نخوره براش بده.
-نه من خوبم...
سردار-آره هوا سرده امروز ،عمه برای شما هم بیارم ؟
عمه نبات -نه مادر ،من حسابی پوشیدم :قربون قد و بالات برم ،چشمم کف پات ...
سردار رفت و عمه گفت :بچه ام خجالت می کشه. از چی وااای چه شایعه سازن!!!
-عمه ،اشتباه می کنید ،من که حامله نیستم .
عمه نبات-این شهین از اول اینطوری بودا ، اون بهت گفته نگی ؟خودش پنج شش ماهه بود ما هم می دونستیم حامله است می گفت نه نیستم بعد که می گفتیم چرا نگفتی می گفت:
چشم می خوردم ،بچه ام می افتاد .خرافاتی!آخه من که چشمم شور نیست هی هم سلام و صلوات می فرستم...ای بابا !نشستیم تو مجلس امام حسین غیبتم می کنم!استغفر الله ... کتابشو باز کرد و شروع کرد به خوندن!
سردار اومد و یه ژاکت بهم داد و اشاره کردم بیا جلو گوششو نزدیکم کردو آروم گفتم:
-سردار عمت ات،فکر می کنه من حامله ام الآن میره همه جا پر می کنه ها!!
سردار با تعجب نگام کرد و حاجی صدا کرد.
-آقا سردار.
سردار-اومدم
-سردار؟
سردار-حرف می زنیم. رفت طرف حاجی حداقل این یه شب با من می بود دلم نمی سوخت بهم بگن حامله!
عمو همایون شروع به بلند خوندن زیارت عاشورا کرد،هر سلامی که تو زیارت بود می فرستادن همه نبات برمی گشت فوت می کرد به من ،خنده ام گرفته بود مگه می تونستم جلوی خنده امو بگیرم؟...

@romangram_com