#آخته_پارت_96
- ببین من دیروز احمد آقا رو ندیدم تا همون شب که باهم برگشتیم خونه. من دیروز کلا درگیر بودم صبح زود رفتم یه سر قبل ظهر اومدم خونه که انگار شما مهمون داشتین معصومه میگفت...
وسط حرفش رفتم و گفتم:
- مهمون؟!
نگاهی متعجب به اطراف کرد و گفت:
- هیش چرا داد میزنی دختر. اره مگه چیه؟!
- کی بود؟!
- من ندیدم معصومه میگفت مادر دوستت اومده بوده انگار اشتباهیم زنگ رو زده اینطوری بوده معصومه فهمیده.
تازه متوجه شدم ماجرا از کجا آب میخورد، لبم را به دندان گرفتم و زیر لب گفتم:
- گندت بزنن ریحان!
چشمانم را شرمنده به مهدی دوختم که نگاهش را با اخم به نقطهای از خیابان داده بود.
romangram.com | @romangram_com