#آخرین_پناه_پارت_47

- خوبه اولین نفر خودت گفتی ها
- من گفته باشم بابای خودمه ها...
- باشه حالا... در همون لحظه اسی برای پناه اومد شماره( ناشناس)
- بگذار بال بگیرم اونوخ عشقم را جار میزنم..
چند بار شماره را خواند ولی نااشنا بود اس داد:
- مراقب باش زیادی بالا نری یوخ سرت میخوره به سقف
- از تذکرت ممنون دنیای من
- مشخصه نمیخوای خودتو معرفی کنی برو بال تو بگیر..
- برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- نه بمون شام گذاشتم.. - خخخخخ چه با مزه
- نوش جونت..گوش شه تنت صدای نسیم بلند شد:
- هوی کجایی سه ساعته با کی اس بازی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ومبایلشو قاپید شروع کرد بلند بلند به خوندن: - بگذار بال بگیرم اونوخ عشقم را جار میزنم.. مراقب باش زیادی بالا نری یوخ سرت میخوره به سقف ...از تذکرت ممنون دنیای من...مشخصه نمیخوای خودتو معرفی کنی برو بال تو بگیر...برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بمون شام گذاشتم..خخخخخ چه با مزه...نوش جونت..گوش شه تنت ...مزاحم پیدا کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پناه همونطور که میخندید گفت:
- اره ازتو جوب ..شمارش اشنا نیس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نسیم بلند شماره رو خوند بعد گفت:
- نچ غریبه س غریبه...
رو به بردیا گفت:

romangram.com | @romangram_com