#آخرین_پناه_پارت_4

- کی خونه امانتی میاد؟؟؟؟
همه جواب مثبت دادند..
بردیا خندان گفت:
- به صرف چی اگه ناهارم هس من میام.. - دیگه چی میخوای شامم بدم؟؟جوری حرف میزنه انگار میخوام بیگاری ازش بکشم
- از کجا معلوم نکشی هان هان جواب بده؟؟؟؟
پناه خنده ای کردو گفت: - باشه ناهارم میدم..
هرکی سوار ماشین خودش شد وپشت سر پناه به سمت خونه امانتی حرکت کردند.. بعد از پارک کردند ماشیناشون پشت سرپناه وارد اسانسور اپارتمان شدند ..سامیار گفت:
- چرا اپارتمان؟؟
- دوتا بیشتر که نبودن وقتی رادین رفت بعد دوسال به اینجا اومدن با اعلام اسانسور که در طبقه پنجم هستند در باز شد وانها از در خارج شدند..پناه در خونه را بازکرد سامیارو پسرا که تا به حال به انجا نیامده بودن دهانشون از زیبایی و نوع دکراسیون واشیا قیمتی که در جای جای خونه ازشون استفاده شده بود باز ماند..سامیار گفت:
- حال میده الان صاحابش بیاد... فکر کنم از تعجب شاخ در بیاره چه صحنه قشنگی میشه هان برم یه فیلم نامه بنویسم؟؟؟ نظرتون؟؟؟
پناه گفت:
- اره خیلی خوب میشه بیاید اینجا رو نشونتون بدم از سالن بزرگ که با باز شدن در ورودی واردش شدند گذشتند وبه انتهای خانه که چهارتا اتاق داشت رسیدند..پناه در اتاق اولوباز کرد:
- اینجا اتاق خواب عمو زنموم بوده که تغییرش ندادم وگذاشتم همینجور بمونه..راستی ساعت چنده؟
سامیار جواب داد:
- 14:36 مثل همیشه دقیق..پناه در اتاق بعدیو باز کرد - اتاق کارعموم
اتاق بعدی
- این دوتا اخریا برای مهمون بوده که وقتی زنعموم فوت کرد رادین اومد اینجا...هعی یه سال از رفتنش نگذشته بود که عمومم فوت کرد منم دست به اتاقش نزدم البته چیز بخوصوصی هم نیست توش ولی اینجوری بهتره واتاق بعدی اتاق منه!!
در اتاقو باز کرد وهمه واردش شدند یه تخت دونفر یه میزتوالت که کلی عطرو ادکلنو وسایل ارایشی روش بود روی میز کنار تختم کلی کتابو دفترو اینجور چیزا بود..سامیار گفت:

romangram.com | @romangram_com