#آخرین_پناه_پارت_173

- پناه تورو خدا گریه نکن... پناه تو روحیه بچه تاثیر میذاره ها؟؟؟؟
- باشه باشه...
اشکاشو پاک کرد..بعد سعی کرد جو تغییر بده:
- گفتم اومده بودم چیکار کردم؟
- نه چی کار؟
- موهامو رنگ کرده بودم مشکی بیچاره بابا نشناختم
- دروغ میگی په کوشن؟؟؟؟
- فانتزی بودن رفت...
- عه میذاشتی منم ببینم دیگه
- اِ حواسم نبود ..انشاا.. دفعه بعد
- حالا برمیگردید ...؟؟؟؟؟؟؟؟این فسقلی ایرانی حرف میزنه؟؟؟؟؟؟
- پ میخواستی ژاپنی حرف بزنه ... یه جوری دوزبانه شده تو خونه فارسی صحبت میکردیم مهدم انگلیسی..
- ایول بابا...
ماشینوزیر سایبون پارک کرد ..باهم وارد سالن شدند اردوان با دیدن شروین خوشحال به سمتش اومد وقتی مهبد براشون قهوه اورد پناه با تعجب گفت:
- پس نیره وبقیه کجان...
غمی تو چشمای اردوان نشست:
- وقتی موضوع فهمیدن گفتن برای ادمای نجس کار نمیکننو رفتن...
پناه با غضب گفت:

romangram.com | @romangram_com