#آخرین_پناه_پارت_132
دختری که مخاطبش بود با صدای جیغی گفت:
- خیلی بیشوری کیارش...
بعد چند ثانیه دوباره صدا پسره اومد
- الان قهری؟؟؟؟
- نه قهر نیستم......
- ولی این خارجیام فهمیدن قهری
رادین به پناه نگاه کردو دوتایی شون زدن زیره خنده ...پسره گفت:
- نگاه این دوتا زبون نفهمم فهمیدن ما قهریم..ادریناااااااا
پناه با صدای ارومی که هنوز رگه های خنده داشت گفت:
- بیا برگردیم ببینیم کین؟؟؟
- خو تو بگرد...
- نه بیا ببینیم کین باهم..
مجبوری برگشتن سمتشون وبه پشت سریاشون نگاه کردن..یه پسر..شلواری با پیرهن سفید که سه تا از دکمه هاشو باز گذاشته بود ویه زنجیره نقره ای گردنش بود..یه دختر با فاصله کم پشت بهش بود که شلوار جین چسب مشکی پاش بود با پیرن تابستونی بلند تا بالای زانوش..موهاشو با تبهر زیره کلاهی جمع کرده بود ودور گردنش دستمال بسته بود...صدای پناه تو گوشش نشست که مخاطبش پسره بود:
- شما ایرانید؟؟؟؟ دختره به سمتشون برگشت...دختره گفت
- نکنه شمام ایرانید؟؟؟
پناه با لبخند دستشو به سمت دختره دراز کرد:
- پناهم یه ایرانی...
دختره دستشو گرفتو گفت:
romangram.com | @romangram_com