#آخرین_پناه_پارت_100

باور نکردنی شدی
دستامو محکم تر بگیر
حالا که رفتنی شدی
امشب چه دیدنی شدی....
پوزخندی به آهنگی که در مخش اکو میشد زد.... کدام دستان ؟؟کدام گرفتنی؟؟؟؟؟؟؟؟کدام ؟؟او حتی تا به حال دستانش را هم لمش نکرده بود واما این فاصله ..این دستانه سردو ...
...قراره با جدایی
قصمون سر شه
قرار چشم من خیسو
دلم از غصه پر پر شه
تو میخندی ولی من دلهره دارم
دیگه اروم نمیگیرم
دیگه طاقت نمیارم
دیگه طاقت نمیارم...
از همون راهی که اومده بود برگشت قصه اش سر شده بود...خیلی وقت بود که سر شده بود اما ..اصلا قصه ای نبود که بخواد سر شه از اولشم میدانست به پناه نمیرسه واینا فقط خیاله ...اما مگه این قلب عاشقو لجباز این چیزارو میفهمیدو گوش میکرد...
- دوباره که شما بیرونید بازم این استاد بیچارو رو اذیت کردید از شما بعیده خانوم تمنا؟!!
- چون شما گفتید بعید کاری کردم که بعید نباشه نظرتون ؟؟
- از دست شما ها اخر یه کاری میکنید از اینجا اخراجتون کنن
- اینجا نشود یه جای دیکه مشکلی نی پزشکی مغزو اعصاب نمیخونیم که خودمونو اذیت کنیم درس نمیگم اقای امیر پور

romangram.com | @romangram_com