#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_2
یکیشون که انگار سردستشون بود .یه پسر سبزه با چشمای مشکی خیلی پرو بود راهمون سد کرد
به به خانومای زیبا
جلوش ایستادم .وباصدای بلند گفتم :
گورتو گم می کنی یا بزنم لهت کنم.چرا مثل سگ پا سوخته دنبال ما می یای دلت کتک می خواد. ؟
پوز خندی زدوگفت:
درست حرف بزن دختری چشم گربه ای ...من که با تو کاری ندارم با دوست کار دارم.
نگاهی به سارا انداختم که از ترس می لرزید.رو ب پسره کردم
محکم زدمتو گوشش کمی شوکه شد دستشو برد بالا که بزنه با وساطت چند مرد از هم جدا شدیم .
سارا دستمو کشید.با ترس گفت:
ـ تورو خدا بیا بریم .
ـ باشه بابا بیا بریم آقا عاشق سینه چاکته
ـ ایییییی.....نگو خیلی زشته اق...
romangram.com | @romangram_com