#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_12

برای اینکه بیشتر بهم توهین نکنه دستمال تمیزی برداشتم رفتم تو پزیرایی
.باصدای لرزان سلام کردم ودستمالو گرفتم طرفش
بفرماید.
همین طور که با شلوار اتو کشیدش ورمی رفت دستمال گرفت .
ـ ممنون خانوم
یه لحظه سرشو بلند کرد.نگاهش به نگاهم گره خورد....سریع خودشو جمعو جور کرد ودستمالو به شلوارش کشید
بدون اینکه جوابشو بدم سریع به آشپزخونه برگشتم اگه بیشتر می موندم حکم اعداممو زن عمو صادر میکر .ساغر بعد از خرابکاریش سربه زیر کنار زن عمو نشست .
عمو :ببخشید آقای رئیس شرمنده شدیم .
رئیس:خواهش میکنم مسئله ای نیست.
دستام میلرزید چم شده ....وای چه نگاهی داشت ..اوه اوه چه اخمی بی چاره ساغر....
صدای مرد مسن به گوش رسید .
ـ آقای کریمی شما دو تا دختر دارید.؟

romangram.com | @romangram_com