#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_37
_ قربون بابای گلم برم ،میگم دارا بالاس
مامان:اره برو کلیم عصبی بود که چرا ماشینشو بردی
یا ابرفرض سرمو تکون دادم و رفتم تو بالا تو اتاقم طبق معمول لباسامو پرت کردم رو تخت و یه بلوز شلوارک صورتی پوشیدم موهامم که تا پایین کمرم میرسید گوجه ای بستم ،سوییج ماشینو برداشتم ورفتم دم دره اتاق دارا
یه نفس عمیق کشیدم و در زدم
بیا تو
رفتم داخل داشت نقشه میکشید،
_الهی قربون داداش مهندسم بشم
سرشو ازتو نقشه هاش اودر بیرون با اخم گفت:سوییچ کو؟
لبولوچه مو اویزون کردمو گفتم:عه دارا قربون صدقت رفتما
دیگه بدتر ،لابد یه گندی زدی
_خب ببین ،میدونی که مال دنیا چقدر بی ارزشه ،مهم سلامتیمونه که هممون سالمیم مگه نه
چشماشو با حرص بازو بسته کرد گفت:دلارا چیکار کردی؟
وای وقتی اینجوری حرف میزنه یعنی دستور قتلمم صادرکرده
منم تندو سریع گفتم:به من چه ماشین جلویی یهوزد روترمز
romangram.com | @romangram_com