#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_32


شالمو سرم کردم و یه نگاه تو آینه کردم ،مانتوی،طوسی و شلوار لی آبی نفتی و یه شال طوسی ،موهام فرق وسط باز کرده بودم،ارایشمم که طبق معمول یه رژ،خوب بودم کیفمو برداشتمو رفتم پایین

تامنو دید شماتت بار نگام کردوگفت:

میخواستی ی دوساعت دیگه بیای

منم یه لبخند دندونی زدم و گفتم: میخواستم ولی دیگه گفتم گناه داری

دلارا فقط راه بیا

سوییچ ماشین دارا رو که امروز با بابام رفته بود سرکارو از روی اپن برداشتم و زدم بیرون

ترانه تا سوییچو دستم دید با ترس به گفت:نگوکه تو میخوای،رانندگی کنی

_دقیقا عشقم،بنده میخوام شمارو مفتخر کنم و رانندگی کنم براتون

ترانه آب دهنشو خیلی بامزه قورت دادو گفت

دلی،نظرم عوض شد من خودم با آژانس میرم





وای وای یا امام هشتم،دلارااا مواظب باش

درحالی که با یه دست عینک افتابیمو رو موهام فیکس میکردم و با یه دست فرمونو گرفته بودم گفتم:ای بابا نترس مواظبم

romangram.com | @romangram_com