#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_30


عه دانیال پسرم اومدی

اخه این دیگه چه سوال مسخره ای وقتی روبروت وایسادم یعنی اومدم دیگه بدون عکس العملی خواستم از کنارش رد شم که دوباره پرید جلوم ای بابا

دانیال ،بیابریم باهم یه چایی بخوریم یکمم گپ بزنیم

دفترچه یادداشتم که همیشه دنبالم بود و دراوردم تویکی از برگه هاش نوشتم:خستم ،میخوام استراحت کنم برگه رو دادم دستشو پله هارو رفتم بالا .تا رفتم داخل اتاق یه بوی ناآشنا به مشامم رسید چندلحظه مکث کردم ولی بعد بیخیالش شدمو رفتم سمت قاب عکس محبوبم پارچه رو از روش برداشتم زل زدم بهش

_سلام مارالم ،ببخشید دیشب نیومدم خونه،نیاز داشتم باخودم خلوت کنم ،میدونم از اینم که دوهفتس،نیومدم سرخاک دلخوری ازم ولی میدونی که..

یهویه صدای گرومپی از دستشویی اومد،ینی چی این دیگه چی بود رفتم سمت دسشویی و دست گیره ی درو بالاپایین کردم ولی هرکاری کردم باز نشد

_لعنتی ،این چرا قفله یه چند،ثانیه ای باهاش کشتی گرفتم که یکی درزد



اقا میتونم بیام داخل یه نگاهی به در دستشویی،کردم و رفتم دم در

ببخشید اقا خانوم پایین کارتون دارن و اصرار کردن که همین الان برید پیششون سرمو تکون دادم و دنبالش رفتم

دلارا

خاک توچشم ،این داره با کی حرف میزنه نکنه جنیه ،وای خدا عجب،غلطی کردم همینجور که داشتم جلوی در این پاو اون پا میکردم ،پام لیز خوردو گرومپ افتادم زمین و یه صدای وحشتناکیم بلند شد ای خاک برسرت دلاراد دست پاچلفتی اخ پام ای خدا لعنتت کنه ترانه،

صدای درون:چه ربطی به ترانه داره اخه

به توچه دوست خودمه ،دوست دارم نفرینش کنم تو فوضولی

romangram.com | @romangram_com