رمان آقای دیوانه و دلبر

#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_13




ترتر:دروووووووووغ

_اه کوفت ،هرجمله ای که میگم فقط همین یه کلمه رو میگی

میگم دلارا حالا میخوای چیکار کنی؟

مردد به ترانه نگاه کردمو گفتم :نمیدونم ترانه .به زنه گفتم نه ولی بازم شمارشو بهم داد

دستشو گذاشت روشونمو گفت:دلارا مگه تو همیشه دنبال هیجان نبودی؟بیا اینم هیجان

_بابا این موردش خیلی فرق داره پسره خلو چله،بزنه ناکارم کنه چه غلطی کنم اخه زنه ام یکاره داره به من میگی برو طرح دوستی با پسره راه بنداز

یه نگاه شماتت بار به انداخت و گفت :اخه نکبت مگه قاتله که بزنه ناکارت کنه بعدشم نمیخوای که دوست دخترش بشی فقط مثل دوتادختر یا دوتا پسر باهم دوستید

_ینی قبول کنم؟

دلارا این جور که بوش میاد این عموعه تااین پسره بدبختو نندازه گوشه تیمارستان ول کن نیست توکه انقد انسان دوستی دلت میاد سریه نفر همچین بلایی بیاد؟

راست میگه حق با ترانس دانیال خیلی سختی کشیده حقش نیست بقیه عمرشو تو تیمارستان بگذرونه

_اخه پسره از اون پرووهاس

نترس پرو ترازتو ،تواین دنیاوجود نداره

الان سه روزه دارم فکر میکنم و به هیچ نتیجه ای نرسیدم یعنی رسیدم ولی خب یجورایی میترسم اگه نتیجش اون چیزی که میخوایم نشه چی

romangram.com | @romangram_com