#اگه_بدونی_پارت_9

ميکنه دل از درختو ميشه اواره ي کوچه

کوچه اي که يادگاره روزاي رفته و پوچه

ميشينه گوشه ي کوچه چشم به اسمون ميدوزه

ميکنه ياده گذشته دلش از غصه ميسوزه



رژه اجريمو با رژ گونه اي به همون رنگ به ارايشم اضافه کردمو با ريمل مژه هامو حالت دادم.



ياد روزايي که کوچه زير سايه ي تنم بود

مهربون، درخت عاشق م*س*ته عطر نفسم بود

سهمه من از ب*و*سه ي باد چي بگم اي دادو بي داد

همه زرديو تباهي مردنو رفتنه از ياد

سهمه من از ب*و*سه ي باد چي بگم اي دادو بيداد

همه زرديو تباهي مردنو رفتنه از ياد

به خودم تو اينه خيره شدم و بازم زمزمه وار گفتم ” محکم باش”

سهمه من از ب*و*سه ي باد چي بگم اي دادو بي داد

هم زرديو تباهي مردنو رفتنه از ياد

همه چيز تکميل بود. ديگه بايد ميرفتم. لاله و شادي جلو ي در منتطرم بودن با مامان از خونه خارج شديم و به سمت ماشين لاله رفتيم. لاله با ديدن ما از ماشين پياده شد و سعي کرد لبخندشو طبيعي جلوه بده. ارم گفت: _ به به عروس خانوم بزنم به تخته يه بار ما تو رو با ارايش ديديم بيرون.

_ لاله باز شروع کردي؟.

_ خب اخه دختر خوب نگفتي يه ذره ارايش ميکني خدا قهرش ميگيره. قرانش غلط ميشه؟. تيپو برم.

با صداي دلخوري به مامان اشاره کردم گفتم:

_ لاله.

_ باشه. باشه. سوگي جووون.

بعد رو به مامان گفت:

_ سلام مادر جون خوبي؟ به سلامتي اين ورپريده هم که داره ميپره.

مامان با صداي لرزوني گفت:

romangram.com | @romangram_com