#آینه_ای_در_برابر_آینه_ات_می_گذارم_پارت_33
...
- چشم! گردن من از مو باریکتره عشقم.
...
- حالا یه ب*و*س به بابایی بده، برو!
...
- آخ قربون ِ اون...
می خندد.
- برو عروسک!... ب*و*س تا فردا.
کوتاه عذرخواهی می کند و مثل یک تور لیدر ِ متعهد و وظیفه شناس، دوباره سرگرم توضیح جاهایی می شود که ازشان عبور می کنند.
خیابانی را نشان می دهد.
- آخر این خیابون، آپارتمانیه که داریم برای شما آماده می کنیم... جای دنج و باحالیه... فرعی رو بپیچید راست...جلوی اون مزدا سفیده نگه دارید.
گوشی را بالا می آورد و شماره می گیرد.
- الو، بهداد جان، ما رسیدیم؛ درو بزن.
romangram.com | @romangram_com