#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_23

جایی نمیرم، وای چه دلگیرم، از دنیا سیرم
بیتو میمیرم، بیتو میمیرم، بیتو میمیرم
چشمام و بسته بودم و تو فکر بودم . به این روانی نمیاد از این آهنگا گوش بده . انگار فقط تو آهنگ تفاهم داشتیم . همون جوری که داشتم آهنگ و گوش میکردم بدون اینکه دست خودم باشه اشکام میومد پایین .حس میکردم هیچ راه فراری ندارم . نمیتونستم درک کنم چرا گیر داده به من . من دختر خیلی خوشگلی نبودم که بخواد.. نمیدونم فکرم دیگه کار نمیکنه . همینجوری تو فکر بودم که حس کردم یه دستی داره گونمو نوازش میکنه . سریع چشمام و باز کردم ، دیدم طرفم خم شده و با لبخند داره نگام میکنه.
احساس میکردم چشمام بیش از حد از تعجب بزرگ شده. ناخودآگاه خودمو چسبوندم به در .که باعث شده دوباره بین ابروهاش گره بیوفته . گفت :
- حواست کجاست رسیدیم.
اصلا متوجه نشده بودم . به زور از ماشین پیاده شدم که مچ دستم و گرفت ، خواستم دستمو از تو دستش در بیارم که نشد . با همون ابروهای گره خورده گفت :
- خودت و اذیت نکن . فکر نکنم من اونقدر وحشتناک باشم که با خودت این کارو کنی.
خم شد ، لبای داغش و گذاشت رو دستم. یه آن تمام بدنم لرزید . بعد تو چشمام نگاه کرد و گفت :
- یکم با خودت کنار بیا . من هفته دیگه میام با خانوادت صحبتای نهایی بکنم . بیشتر از این نمیتونم تحمل کنم .
دستمو ول کرد .خودمو کشیدم عقب و در و بستم. یکم نگام کرد بعد هم یه چشمک زد و رفت
دیونست . واقعا خله . خدا چرا من شانس ندارم
با بیحالی رفتم خونه . کسی تو سالن نبود فکر کنم مامان خوابه. بدون اینکه سرو صدا کنم رفتم تو اتاقم .لباسو در آوردم و افتادم رو تخت . پتو رو هم کشیدم رو سرم. نفهمیدم چه جوری خوابم برد.
با صدای مامان از خواب بیدار شدم
- الین ! الین !
لای چشمام و باز کردم وگفتم :
- بله مامان ، بزار یکم دیگه بخوابم
- تو کی اومدی که من نفهمیدم ؟ میدونی چقدر زنگ زدم ؟ این گوشیت هم که مثل همیشه لابد سایلنت بوده .دنباله چیزی میگشتم که دیدم تو اتاق خوابی . حالت خوبه ؟ چرا قیافت اینجوری شده ؟
چشمامو مالید و گفتم :

romangram.com | @romangram_com