#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_64

. منطقه ی 19یکی از مناطق فوق سری و فوق نظامی ایالت نوادای آمریکاست که حتی نظامی های معمولی آمریکا هم اجازه
ی ورود بهش رو ندارند . افسانه های زیادی در مورد این منطقه شکل گرفته که اکثرا حول محور موجودات فضایی می چرخه .
حتی گفته می شه اون سفینه ی معروفی که سال 9131توی نیومکزیکو سقوط کرد در این منطقه نگهداری می شده و البته مورد
بررسی هم قرار گرفته و از روش جنگ افزارهای هوایی مدرنی ساخته شده . ( بازم ویراستار ! )
داشت لیزا با نگاهش من را ارزیابی می انگار ، کرد می دانست به چه فکر چیزی می کنم . خب البته به
غیر از هایی چیز که راجع به مردیث شنیدم. « بود دیمیتری می گفت تو یه احمقی که با بیرون میسون
نمیری . اون می گفت رفتار تو به این دلیله که فکر می خیلی کنی از میسون سر . » تری
« این . » نداره حقیقت
« هی ، من نبودم که این حرفو زدم . به هر حال . اون داره گفت به فکر این می کنه که میسون دنبال بره
.
فاجعه ؟ مردیث و میسون. « کردم مسخره می شه ! اون ها . » ندارن مشترکی چیز هیچ
این اما ، بود حقیرانه به میسون شیفتگی به بودم کرده عادت خودم . این تصور ناگهان که کس دیگری او
را به بیاورد دست من را . رنجاند
لیزا در حالی که افکار دوباره من را حدس می زد : « گفت تو میسون رو خودت واسه می » . خوای
نداشت تعجبی که افکارش وقتی را می خواندم از من ناراحت می شد .
. » یکم فقط «
. « خندید لیزا رز اگه حتی ، با میسون هم ، نباشی تو کنی شروع دوباره باید به گذاشتن قرار . یه عالمه
هستن پسر که رفتن بیرون واسه حاضرن با تو ، بمیرن که خوبی های پسر البته هم . هستن
نوبت وقتی « به مردها می رسه من ! » کنم نمی انتخابو رینبهت اکثرا
یک بار هایم نگرانی تمام دادن بروز برای اشتیاق دیگر به لیزا بر من چیره شد . اینکه برای به او راجع به
طولانی مدت بگویم دیمیتری ای حتی ، بودم مردَد با اینکه وجود این راز از دون من را می سوزاند .
نشستن در کنار او به یادم آورد که او بهترین دوست من ، بود می توانستم هر چیزی را به او و بگویم او
در مورد من کرد نمی قضاوت . شانسم ، قبل ی دفعه مثل اما را چیزی گفتن برای که در سر داشتم از
. دادم دست
او به ساعت مچی اش ناگهان و انداخت نگاهی از . پرید تخت
بایدکریستین ، شده دیرم « رو . » ببینم
لذتی او را فراگرفت که عصبی انتظارِ کمتر بر آن بود چیره . عشق . چه کار می شه حسادتی ؟ کرد را که
در حال فرونشاندم بود خودنمایی . یک بار لیزا کریستین دیگر را از من بود گرفته . نبود قرار من امشب
درد دل کنم .
من و لیزا خوابگاه را کردیم ترک . او در حالی که قول می رداف داد با هم عملا ، کرد خواهیم صحبت

romangram.com | @romangram_com