#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_54

اونور تا با موروی ها روی هم بریزن . »
با گفتم شده قفل دندانهای : بزرگ هاشونو بچه دارن اونها « می کنند . » می نمی اما بزنم فریاد خواستم
موجود اکسیژن توانستم در شش هایم را بدهم هدربه . کاری « که تو هیچی از دونی نمی ش . بعلاوه
مگه تو ؟ نیستی همونا مثل خودت من حلقه ای نمی انگشتت توی بینم . براتفقط بابام یه نبود سرگرمی
فقط ؟ یه » ؟ نبود موقت ی رابطه
خشمگین و سخت صورتش شد ، که وقتی البته حال دخترتون رو می اون و گیرید هم جوابتون رو می ده ،
خیلی غیر نیست منتظرانه . گفت محکم : « اون چیزیه ، که تو نمی ازش هیچی دونی . امتیاز . »
از ضربه ای که بودم خورده دردم گرفت ، بودم خوشحال اما که اعصابش را به هم ریخته ام . هیچ سر
نخی نداشتم که کیست پدرم . چیزی نهات که می دانستم این بود که ترکیه ای است . اندام است ممکن
مادرم زیبای صورت و زنانه و جذاب را به ارث باشم برده اما ، می توانم با بگویم بینی خود که این
ظاهر روزها من یه خاطر سنم جذاب تر از او بود . و رنگ با این وجود لعابم را از پدرم به ارث بودم برده
بُرنزه نسبتا پوستی ، با . تیره چشمانی و موها
پرسیدم : ؟ داشتی ماموریت ترکیه توی ؟ افتاد اتفاق چطوری « توی یه یا ؟ دیدی اونو محلی بازار از این
هم بی کلاس تر داروین ی نظریه طبق نکنه ؟ هبود 13مردی رو انتخاب کردی که احتمالش بیشتره ژن
. : Darwinدر اینجا نظریه ی انتخاب طبیعی داروین مد نظر است که بر طبق آن : انتخاب طبیعی فرایندی است که در طی
نسلهای پیاپی ، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی میشود که احتمال زنده ماندن در نسل بعدی را بیشتر می کند . یا به
عبارتی می توان گفت آن دسته از صفات و خصیصه هایی که با محیط اطراف هماهنگ و منطبق باشند به نسل بعدی انتقال
خواهد یافت . به عنوان مثال ماموت هایی که قرن ها پیش می زیسته اند را اجداد فیل های امروزی می دادند و در واقع ...
جنگاوری های رو به اینه منظورم ؟ کنه نتقلم بعدیت نسل که ، می دونم برای فقط منو این به دنیا
خودت ی وظیفه چون آوردی می فکر اما ، دونستی کنم دلت می بشی مطمئن خواست که به نگهبان ها
بهترین نوع دمپایرها رو می دی . »
از دندانهایی میان که محکم به هم می فشرد داد هشدار : رزماری « . برای یه خفه زندگیت وت بار شو . »
« چرا دار خدشه ارزشمندتو شهرت دارمچون ؟ می کنم ؟ این حرفیه همون درست که ، گفتی خودت
تو هم با کنی نمی فرقی هیچ دیگه دمپایرهای . فقط توهم با پدرم یه رابطه ای ... بعدش و کردی برقرار
"
است درست که می گویند : " زمانی انسان شکست می خورد که مغرور خودش هب می . شود " آنقدر از
پیروزی ام بودم شده مغرور که توجهی به نداشتم پاهایم . زیادی به خط قرمز نزدیک بودم . اگر از خط
بیرون می برای دیگری امتیاز رفتم او ثبت می شد . بنابراین در یک آن تلاش می کردم هم از خط
و نروم بیرون هم بدهم جاخالی . یکی فقط ، متاسفانه از آن دو کار بود عملی . سریع و محکم مشتش به
سمتم می بدتر و آمد از اینکه همه طبق قوانین این گونه تمرینات ، از حد مجاز هم مجکم تر بود !

romangram.com | @romangram_com