#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_40

چطوری و: « پرسید از دنده بین ها چوبه جناق و رو فرو می ؟ کنی » کشیدم آهی . جواب بودم فهمیده
دادن به یک دیگری سوال فقط سوال را به وجود می آورد .
زیادی مدت از تمرین را صرف آن کردیم . او تکنیک چندین که حاصل آن ار بود تری سریع مرگ
داد نشان . هر حرکتی که انجام می بود کشنده و برازنده داد . آن ها را انجام طوری می هیچ انگار داد
اما ، ندارد زحمتی می دانستم که نیست اینطور . زمانی که او به دستش ناگهانی طور را چوبه و کرد دراز
را به من داری. « چیست منظورش نشدم متوجه اول ، داد پیشنهاد می دیش به من » ؟
نمی باورم: « زدند برق چشمانش شه که تأمل می کنی . داشتم انتظار تا شروع و باشیش گرفته الان
! » باشی کرده
: « پرسیدم مگه تو همیشه بهم یاد نمیدی که خودداری و باشم داشته تأمل کنم » ؟
« نه در مورد همه چیز . »
اما « در مورد "بعضی" . » چیزا
معنای دومی نیز در صدایم حس نفهمیدم و کردم که از است آمده کجا . دلایل بودم پذیرفته قبل مدتی
دارد وجود زیادی که حتی دیگر رمانتیک های فکر هم در مورد او اما ، نکنم هر از گاهی چند این اتفاق
می و افتاد به گونه ای آرزو می کردم او هم باشد طور همین . خوب خیلی می شد اگر می فهمیدم او هم
هنوز مرا می خواهد یا نه ، که هنوز هم او را دیوانه می کنم یا نه . با کردم بررسی او در حال ، حاضر
دادم تشخیص که او راجع هایی فکر چنین هرگز به من ، کند نمی زیرا دیگر او را کردم نمی دیوانه . واقعا
کننده افسرده فکر ای . بود
، البته: « گفت » و اص نکرد رفتار طوری لا که خارج موضوعی داریم از کلاس را بحث می . « کنیم این
مثل هر چیز ایه دیگه . تعادل . اینکه دونستن چه هایی چیز رو و برد پیش باید چه چیزهایی رو باید به
حال خودش رها آخر بخش روی زیادی تاکید. » کرد جمله . گذاشت
درونم ، الکتریسیته جریان و کرد پیدا مختصری تلاقیِ نگاهمان به افتاد گردش . او بود فهمیده در مورد
چه حرف زده همیشه مثل و ، بودم آن را نادیده می معلمم و گرفت می شد و این بود چیزی دقیقا که
انجام باید می داد . با یک آه افکاری ، که نسبت به او داشتم را از و راندم بیرون ذهنم سعی کردم به یاد
بیاورم در شرف لمس کردن چه اسلحه ، هستم چیزی ای که از کودکی دوران ام بودم منتظرش . هنوز
هم بادیکاها ی خانه ی خاطره در شکل ذهنم می گرفت . استریگوی ها آن تمرکز باید ، بودند بیرون می
. کردم
بیشتر و بودم مردد با ، احترام دستم را انگشتانم و کردم دراز را یدمپیچ دسته دور . و بود خنک فلز در
پوستم مقابل حس ایجاد خارشی می همانطور اما ، کرد که انگشتانم را روی آن می سطح کشیدم آن را
. یافتم شیشه مثل نرم و صاف
آن را از و گرفتم دستش به کشیدم خودم سمت . زیادی مدت طول کشید تا آن را بررسی کنم و به

romangram.com | @romangram_com