#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_56

به هر حال، بسیاري از همین دمپایرهاي ِ مادر به منظور ِ بزرگ کردن بچه هایشان از نگهبانی استعفا می
.دهند
.این مادرها بعضی اوقات در شغل هاي منظمی با موروي و ها انسان ها کار می کنند
بعضی از آن ها هم در جامعه و ها اجتماع هاي مختلف با هم زندگی می کنند.این اجتماع ها وجهه ي بدي
دارد.نمی دانم چقدر از این ها حقیقت دارد، اما شایعه ها می گویند که آن ها همیشه براي س.ك.س، مردان
موروي را ملاقات می کنند در. طی همین س.ك.س ها هم دمپایرها اجازه ي نوشیدن خونشان به را موروي
.ها می دهند
.خون یک هرزه
.در هر صورت تقریبا تمام نگهبانان، مرد هستند، که یعنی تمام موروي ها بیشتر از نگهبانان موجود است
اغلب دمپایرها قبول کرده اند که بچه نداشته باشند.آن از ها موروي ها محافظت می کنند به تا جاي ِ
.خودشان خواهرها و خواهر زاده هایشان داراي بچه باشند

بعضی از دمپایرهاي ِ زن هم مانند مادر من، احساس می کنند که این وظیفه ي آن هاست نگهبان بشوند،
حتی اگر به منظور آن نتوانند بچه هایشان را بزرگ کنند.بعد از این که من به دنیا آمدم، مادرم مرا براي
سرپرستی به یک موروي سپرده بود.دانش آموزان ) چه موروي و چه دمپایر ( مدرسه از را زمان خردسالی
.شروع می کنند.بنابراین من تنها زمانی که چهار سالم بود توسط والدینم به آکادمی آورده شدم
در بین کار کردن مادرم به عنوان یک نگهبان و زندگی خودم به عنوان یک دانش آموز در آکادمی، با تمام
.وجود به این باور رسیده بودم که این وظیفه ي دمپایرها است از تا موروي ها محافظت کنند
.این بخشی از میراثمان بود، و تنها راه ادامه ي نسلمان به. همین سادگی
به همین دلیل کاري که نگهبان بادیکاس انجام داده این همه شوکه کننده بود او. موروي تحت محافظتش را
.رها کرده، و همراه نگهبان دیگري از اینجا رفته بود.آن ها حتی نمی توانستند بچه دار شوند
مگر رابطه شان آخر به کجا می رسید؟
براي کسی مهم نیست که دو دمپایر بخواهند با هم قرار بگذارند یا و دو دمپایر بزرگ سال عشق بازي
کنند اما. اگر یه رابطه ي بلند مدت میان دمپایرها توجیح پذیر نیست.آخرش به فرار می کشد به. هر حال این
.یک رسوایی کامل بود، و مسلما هدر دادن وقت
.بعد از این که کمی دیگر راجع به بادیکاس حرف زدیم، من و لیزا آرون را تنها گذاشتیم

.وقتی از محوطه ي کلیسا خارج می شدیم صدایی شنیدم
.صداي سر خوردن چیزي
.تازه فهمیدم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما دیگر دیر شده بود
توده اي برف در حال آب شدن از پشت بام کلیسا سر خورده و روي ما ریخته بود. اوایل اکتبر بودیم و برف
زود هنگام دیشب، تازه داشت ذوب می شد.بنابراین توده ي برفی که روي ما ریخت بسیار سرد و خیس

romangram.com | @romangram_com