#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_24
.و در مورد من؟ تنها یک موروي بود که را او می خواستم
دو کلاس بعد سرانجام وقت نهار رسیده بود.وقتی داشتم از میان محوطه ي آکادمی به سمت تالار
ناهارخوري می رفتم دیمیتري کنارم ظاهر شد.مثل خدایی که میسون می گفت به نظر نمی آمد ) از نظر
.مبارزه ،( البته اگر زیبایی خداییش را حساب نمی کردم
.پرسیدم: " حدس می زنم دیده باشی چه اتفاقی تو کلاس استن افتاد؟ " بابتش ناراحت نبودم
" .آره "
" و فکر نمی کنی ناعادلانه بود؟ "
" راست می گفت؟ فکر می کردي واسه ي محافظت از وازي لیزا آماده اي؟ "
" .نگاهم را پایین، بر روي زمین، انداختم.زیر لبی گفتم: " زنده نگهش داشتم
" امروز با همکلاسی هات چطور مبارزه کردي؟ "
این سؤالش منظور داشت.جواب ندادم و لازم هم نمی دیدم جواب بدهم.یک کلاس ِ تمرین ِ دیگر بعد از
.کلاس استن داشتم و شکی نبود استن کتک خوردنم را آن جا هم دیده
" ... اگه نتونی باهاشون بجنگی "
" .پرخاش کردم: " آره، آره، می دونم
گام هایش را آهسته کرد با تا گام هاي مملو از درد من در یک سطح قرار بگیرد. " تو سریع و تر قوي از تر
حالت طبیعی هستی، فقط باید خودتو تحت تمرین قرار بدي.وقتی رفته بودي هیچ نوع ورزشی هم کرده
" بودي؟
" .شانه بالا انداختم. " البته، گاهی اوقات
" جزو تیمی نشدي؟ "
" .خیلی کار می بره، اگه می خواستم خیلی تمرین کنم همین جا می موندم "
نگاه ناراحتی به من انداخت: " هیچ وقت نمی تونی بدون تقویت کردن مهارت از ها پرنسس محافظت کنی،
" .همیشه باید تمرین کنی
" .به تندي گفتم: " من می تونم ازش محافظت کنم
هیچ تضمینی نداري که اونو تو به بسپارند، خودتم می دونی ... چه تو تجارب عملی چه بعد از فارغ "
" .التحصیلی
.صداي دیمیتري ضعیف و جدي بود.آن ها مربی صمیمی و خوش زبانی به من نداده بودند
هیچ کس نمی خواد پیمان از رو دست بده، هیچ کسی هم نمی خواد اونو دست یه نگهبان بی صلاحیت "
بده.اگه می خواي با اون باشی، پس باید واسش تلاش کنی.درس هاتو داري، منو داري از. هر دوتاش استفاده
کن و گرنه وقتی هر دوتاتون فارغ التحصیل شدین انتخاب ایده عالی براي محافظت از وازي لیزا نیستی.ثابت
" .کن که هستی.من هم امیدوارم باشی
romangram.com | @romangram_com