#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_22

" .به سختی پاسخ دادم: " ما هیچ وقت سمت استریگوي ها نرفتیم

" .او همراه با خنده گفت: " معلومه، تصورشو می کردم، وگرنه چطوري شما هنوز زنده اید
می خواستم فریاد بزنم شاید من تو نستم یک استریگوي را شکست بدم اما بعد از کتک خوردن در کلاس
قبل حالا با خودم فکر می کردم اگر نتوانسته ام در مقابل میسون از خودم دفاع کنم حتما نمی توانستم جون
.سالم از دست استریگوي به ها در ببرم
.وقتی چیزي نگفتم. استن شروع به قدم زدن جلوي کلاس کرد
" خب چی کار می کردي؟ چه جوري مطمئن می شدي که ایمن می مونه؟ شبها نمی اومدین بیرون؟ "
" . بعضی وقت ها "
حقیقت داشت، شب ها بیرون نمی رفتیم، مخصوصا زمانی که تازه فرار کرده بودیم.بعد از ماه ها آن هم وقتی
.حمله اي ندیدیم کمی خیالمان راحت تر شد
با او صداي پیچ و تاب دار ِ بلندي که صداي ِ من هنگام جواب دادن را بسیار احمقانه نشان می داد، گفت: "
" .بعضی وقت ها، که اینطور، پس حتما روزها می خوابیدین و شب تو ها حالت دفاعی می موندین
" .اوم ... نه "

نه؟ اما این یکی از اولین قانون هاي ِ فصل ِ اول ِ محافظته. آها، صبر کن ببینم، شما نمی دونین چون اینجا "
" .نبودین
چند فحش و ناسزاي ِ دیگري هم را هم فرو دادم. در حالی که نیاز به دفاع کردن از خودم داشتم گفتم: "
" .حواسم بود، من هر جا می خواستیم بریم رو زیر ِ نظر می گرفتم
" آها، حالا شد یه چیزي از. طرح گوشه یابی ِ کارنج یا چرخش زمین یابی استفاده کردید؟ "
.چیزي نگفتم
هوم، من حدس می زنم از روش دیدن زدن ِ دور ِ بر و هاتاوي وقتی چیزي یادت نمیاد استفاده کرده "
" .باشی
" باعصبانیت پرخاش کردم: " نه، اینطوري نیست، مراقبش بودم، هنوزم زنده ست، مگه نه؟
" .به سمت من برگشت و جلوي صورتم خم شد. " یه خاطر اینکه شانس آوردي
با خشم جواب دادم: " استریگوي ها اون بیرون تو هر سوراخ سنبه اي کمین نکردن، شبیه چیزي که یادت
" .گرفتیم نیست از. چیزي که تصور می کنید بی خطر تره

" !او فریاد زد: " بی خطر؟ بی خطر؟ با ما استریگوي تو ها جنگیم
می توانستم بوي قهوه را در نفس هایش تشخیص دهم، خیلی نزدیکم بود. " یکی از اونا می تونه پیدات کنه
و حتی قبل از اینکه متوجهش بشی گلوي ِ ناز کوچولوتو گاز بگیره ... و این کار براش راحت از تر آب
.خوردنه

romangram.com | @romangram_com