#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_2

صورت لطیفش از حالت معمول رنگ پریده تر بود.دایره هاي تیره اي زیر چشمانش آویزان بود، حال و هواي
چیزي را نداشت و ضعیف به نظر می رسید.مدرسه این هفته پر جنب و جوش بود به و همین خاطر آخرین
.باري که او به خون داده بودم به را یاد نمی آوردم
" فکر کنم ... بیشتر از دو روز می شه، مگه نه؟ سه روز؟ چرا هیچی نمی گی؟ "
" ... شانه هایش را بالا انداخت از و نگاه به چشمانم دوري کرد. " سرت شلوغ، کار داشتی. نمی خوام

" . گفتم : " معطلش نکن
خودم را در موقعیت بهتري قرار دادم.عجیب نبود که این همه ضعیف به نظر می رسید.اسکار نمی خواست
بیشتر از این او به نزدیک شوم بنابراین از روي تخت پایین پرید به و سمت پنجره برگشت،جایی که می
.توانست با فاصله اي امن تماشا کند
" .زود باش،بیا انجامش بدیم "
" ... رز "
" .بجنب. حالت رو بهتر می کنه "
.سرم را کج کردم و موهایم را عقب زدم ،گردنم برهنه بود
تردیدش را می دیدم، اما نماي گردنم و چیزي که پیشنهاد می کرد خیلی قدرتمند بود. گرسنگی صورتش را
به آب و تاب انداخت و لب هایش اندکی جدا شدند،دندان هاي نیشش که هنگام زندگی با انسان ها مخفی
.می کرد، آشکار شدند

آن دندان ها تفاوت زیادي در بقیه ي ویژگی هایش ایجاد نمی کرد با. صورت زیبا و موهاي بلوند روشنش
.شبیه یک فرشته بود تا یک خون آشام
هنگامی که دندان هایش نزدیک گردن عریانم شدند، قلبم همزمان با مخلوطی از ترس و انتظار مبارزه می
.کرد
همیشه از حس قسمت آخرش متنفر بودم، اما اگر می توانستم کمکی کنم مهم نبود، ضعفی که نمی توانستم
.بلرزانمش
دندان هایش در من نفوذ کردند، محکم، و من فریاد خاموشی از روي درد ِ مختصر ِسوزش کشیدم که آن
.هم با لذت گرمی که در سرتاسر بدنم گسترش پیدا می کرد جایگزین شد
.بهتر از هر زمانی بود که مست یا سر کیف بودم
بهتر از س. ك. س بود ... یا هر چه که تصور می کردم، با اینکه هیچ وقت انجامش نداده بودم.پوشش بی
.عیبی بود،لذتی ناب، من به را اوج می برد، احساسی مثل اینکه همه چی در دنیا درست بود
کم کمک این احساس از بین می رفت. مواد شیمیایی که در بزاقش بود به سرعت اندورفین تولید می کرد و
.من دیگر حواسم به دنیا نبود، حتی نمی دانستم چه کسی بودم
.بعد، متاسفانه ، تمام شده بود.حتی نمی دانستم چه کسی بودم

romangram.com | @romangram_com