#سه_دوست_پارت_31
- مگه دارم به تو فحش میدم . به خودم . اصا من واسه چی باید برگردم خونه مون ؟
- چون مادر و پدرت نگرانتن .. منتظرتن .
- هه ... هه هه ...
کم کم پوخندش تبدیل به خنده و بعد هم تبدیل به قهقه شد .
- واقعاااااااا ؟؟؟؟ نگووو . نگو که دارم از خنده میپکم . اونا و نگرانی ؟ اونا و دلتنگی ؟
- آره آره آره .. اونا نگرانتن . اونا دلتنگتن .
- خب ...
- خب و خب . امروز میری خونه .. فهمیدی ؟
- چشمممممم .. حتمااااااااا
آریان با عصبانیت دندان هایش را روی هم سایید و گفت :
- مسخره میکنی دیگه ؟
- نه بابا .. من غلط بکنم . من امروز حتما میرم خونه .
romangram.com | @romangram_com