#سه_دوست_پارت_25
- رزیتا من خرم ؟
- نیمـــ... تو ...
- هیییییییییییش . حرف نزززن .
مکث کرد و گفت :
- چرا فکر میکنی من بچم ؟ چرا از من قایم میکنی رزیتا ؟ چرااااا ؟
- به خدا نیما علی ...
- فقط بگو بهت چی میگفت .
- اون هیچی نمیگفت . یعنی ... چیز مهمی نمیگفت .
- حیف که امشبو خیلی دوست دارم و نمیخوام به هیچ وجه خرابش کنم وگرنه ... حالا واسه علیم دارم .. خوبشم دارم . مرتیکه بی غیرتِ بی وجدان .
گره کراواتشو شل کرد و گفت :
یعنی ...
داد زد : - یعنی من اینقدر بی غیرت و کثیف شدم که بذارم هر نا محرمی بیاد .. بیاد ... استغفرالله .. تو هم که زیاد بدت نیومده بود ؟
romangram.com | @romangram_com