#سه_دوست_پارت_22

ازش جدا شدم . هنوز باورم نمیشد . دستمو گذاشتم رو لبم . با ناباوری بهش نگاه کردم . نشسته بود و صندلی و دساشو فرو کرده بود تو موهاش . حرفاش تو گوشم زنگ میخورد .





((. وقتی پیشمی خودمو کامل میدونم . وقتی پیشم نیستی میمیرم . وقتی نمیبینمت نفسم قطع میشه . ))





من میتونم باورش کنم ؟؟؟؟؟ یعنی منم واقعا عاشقشم ؟؟ آره . من ازبچگیم عاشقش بودم . ولی اون 9 سال ازم بزرگتره .





اصلا برام مهم نست . اگر 90 سال هم ازم بزرگتر میبود اصلا برام مهم نبود ...

اصلا ... اص ..لا . از کجا اینقدر میتونم مطمئن باشم ؟؟ از کجا میتونم مطمئن باشم که منم اونو دوست دارم ؟ خدایا چرا همچین غلطی کردم ؟





چرا بی گُدار به آب زدم ؟ چرا بهش گفتم ؟ دوستت دارم ؟ چرا بهش گفتم عاشقتم ؟ اصلا مگه من عاشقشم ؟ ای خدا دارم دیوونه میشم . کی گفته من عاشقشم ؟ مطمئنا اینا همه یه جور هوسه زودگذره که اومده سراغ منه بدبخت و خیلی سریع هم از بین میره .اصلا من رو چه حسابی خودمو باختم و اینقدر زود بهش گفتم بله ؟ ولی عشق اون چی ؟ اونم مسلما سریع از بین میره . خدایا غلط کردم ... غلط کردم ... غلط کردم ...وای اگه پسره هوایی بشه ؟اونموقع کارم ساخته اس .. الهی من بمیرم کل دنیا ا شر من راحت بشن . ایشالله .. هی خدا .





به خودم که اومدم دیدم همونطور ایستادم سر جام و دارم به علی نگاه میکنم . اونم هنو تو همون حالت بود . خدایا یعنی اینقدر زود نظرم راجع بهش برگشت ؟؟ اصلا من که خر نمیشم . من رزیتام . نه یه دختر ساده لوح .. من باید عشق اونو باور کنم باید بهم ثابت کنه . باید منو مطمئن کنه . درثانی .. باید ودمم عشقمو باور کنم . باید مطمئن بشم که علی رو دوست دارم . نه اینکه صبح ادکلنش بو خوب میداد و منم واسش غش و ضعف کردم پس حتما عاشقشم و براش میمیرم .





تو یه لحظه سرشو بلند کرد و بهم نگاه کرد . خدایا همینو کم داشتم . سرمو انداختم پایین و سریع رفتم سمت صندلیم و نشستم روش و مانتومو گرفتم تو دستم و گذاشتمش رو پام و با نخ هایی که از گوشه ی آستینش آویزون شده بود بازی کردم ... حس کردم یکی داره نگاهم میکنه .حتما علیه ... سرمو بلند کردم . اما علی اونجا نبود . پس کیه ؟؟ سرمو چرخوندم نیما بود .





وااااااای خدا رسما بدبخت شدم . داره میاد سمتم . واااای





خدایا به داد منه بدبخت بی نوائه فلک زده بررررس .





صداش تنمو لرزوند :





بیا کارت دارم .





وای خدا دقیقا سکته رو زدم . نکنه فهمیده ؟ خب آدم عاقل تابلوئه فهمیده . خوبه جلو همه بودینا . دوباره صدام کرد باعث شد دوباره بلرزم :




romangram.com | @romangram_com