#پانزده_سال_کابوس_پارت_98

کارت و ازش گرفتم ...همه چیزش درس بود ولی تمیتونستم بهش اعتماد کنم!

-:میدونم اعتماد کردن سخته حق دارین میتونین خودتون راهتونو برین فقط میخواستم کمکی کرده باشم!

کریس:نه مشکلی نیس راهو نشومون بده!

ایدا با لبخند جلومون راه افتاد ...

-:راستی شما از دختر رئیس جمهور خبر دارین؟

کریس:واسه چی ؟مگه خیلی واست مهمه؟

-:نه ولی راپرتشو دارم ...از فینکس آموزش دیده ولی نمونه ویروسارو میبره تو بازار سیاه میفروشه !

کریس:توقع که نداری چرندیاتتو باور کنم؟!

ـ:(خندید)خوب معلومه من من الکی حرفی نمیزنم همه با مدرکواسناده!

یه سری کاغذو مدارک دستم داد...منم با دقت برسی کردم ولی درظاهر مدرک درس بود...شایدم جعلی باشه!

کریس:اینا همش تقلبیه خیلی زود باوری خانوم ایدا وانگ!

برگه هارو بهش دادم و به راهمون ادامه دادیم ...از عصبی بودنش معلوم بود که لجش گرفته! منم میتونم یه سری برگه جمع کنم علیه کسی این که کاری نداره!


romangram.com | @romangram_com