#پانزده_سال_کابوس_پارت_83

کریس:خوب بگذریم...رابطه ات با جیل چیه!

سارا:من چیزی نمیدونم!

کریس:سارا میخوای دوستت بمیره؟ هان؟ پس باید بگی اون کجا رفته؟

سارا: باور کنید راست میگم خیلی وقته ازش خبری ندارم!

هر کاری میکردم هیچی نمیگفت دیگه اعصابمو ریخته بود بهم بادادو بی داد ازش حرف کشیدم حتی دنیلم که اومده بود زیادنتونست کاری از پیش ببره عین دوستش بودلجبازو یه دنده...

موقع رفتن کلرو با خودمون بردیم...کلر با گریه اومد بغلم....یک سال بود که ندیدمش!

وقتی کلر حالش بهتر بود...به طرف فینکس حمله ور شد که پیرس جلوشو گرفت!

کلر:هرزه عوضی فقط چون ازدست جیل حرص داشتی منو دستگیر کردی...حیف که از نقشه توسرت خبر ندارم.

کریس:کلر بسه دیگه باید بریم ...!

موقع رفتن سارا صدامون کرد!

سارا:نمیدونم گفتن این حرفا درسته یانه ولی نگرانشم من دوست صمیمی جیل هستم فکر میکنم تازه یک ساعت شده که با هلی کوپتر رفته اگه برین زود بهش میرسین ! در ضمن جیل تو هیچ کار پدرش دخالت نداشته اون بی گناهه باور کنین راست میگم فقط برای اثبات بی گناهیش

نمونه ویروسا و با چن تا برگه رو با خودش برده ...فقط برید دنبالش!رفته جزیره راکفورت سمت غرب جزیره... همینا رو میدونم!


romangram.com | @romangram_com