#پانزده_سال_کابوس_پارت_82
داشت میرفت که گرفتمش!
کریس:کجا؟تا همه چی روشن نشه هیچ احدی از اینجا بیرون نمیره!
قرار شد پیرس از فینکش باز جویی کنه منم از سارا!
********
کریس:سارا اگه چیزی نگی هم برای خودت هم دوستت اتفاق بدی می افته!
سارا که داست گریه میکردگفت:میتونم یه تماس با همسرم بگیرم الان کلی نگران شده!
کریس:نه نمیشه!
سارا:خواهش میکنم ازتون الان نگرانم شده اونم مثه شما پلیسه کلکی تو کار نیس اصلا شمارشو میگیرم خودتون بهش اطلاع بدید!
دلم براش سوخت ولی خودم با همسرش صحبت کردم! اسم شوهرش دنیل بود واسه همین منو یاد دوست قدیدمیم دنیل انداخت نا خود آگاه حالم دگرگون شد!
سارا:چیزی شده نکنه دنیل باهاتون بد صحبت کرده!
کریس:نه یهو یاد دوستم که اسمش دنیل بود افتادم !ولی به خاطر من کشته شد!
سارا:واقعا متاسفم!
romangram.com | @romangram_com