#پانزده_سال_کابوس_پارت_71
یه دفه دستمو محکم کشید چسبوند به تنه درخت ...ترسیده بودم ولی اصلا به روم نیا وردم خیلی ریلکس نگاش میکردم.
ایدا:که چی اصلا به تو مربوط نیس!
لئون:به من مربوط میشه یه بار دیگه میپرسم با وسلر چه غلطی میکنی؟
ایدا:این اراجیفا رو کی بهت گفته؟!
لئون دادزد:سئوالمو با سئوال جواب نده ایدا!
ایدا:قراره براش ویروسارو ببرم!
لئون:تو خیلی غلط میکنی که میخوای همچین کاری کنی ...
خواستم از درخت جدا بشم که مانعم شد!
ایدا:شنیدی دیگه ولم کن میخوام برم !
لئون:ولت کنم!؟ ولت کردم که هر کاری دلت میخواد میکنی ولت کردم که الان باید با اراذلایی مثه وسلرو کرازر در ارتباط باشی ولی از الان دیگه ولت نمیکنم!
جووونم غیرت!!!! نمیدونم چرا اینقدر از حرفاش خوشم میومد هنوزم روم تعصب داشت بالاخره لئون خودمونه دیگه!خل بودم دیگه هم از حرفاش خوشم میومد هم از لجبازی باهش لذت میبردم!
ایدا:بسه لئون دستمو کندی ولم کن میخوام برم!
romangram.com | @romangram_com