#پانزده_سال_کابوس_پارت_57

فینکس:به...به تو آسمونا دنبالت میگشتم اینجا تو دفترم پیدات کردم لا اقل زود تر خبر میدادی !

اه...! سارا یه کار ازت خواستم این دیگه اینجا چیه غلطی میکنه!

اومدم برگردم که اسلحه شو گذاشت پشت سرم...!

فینکس:ازجات تکون نخور وگرنه تورم میفرستم لا دست بابات!

تا سه شمردم . از پشت سیع برگشتم با لگد اسلحشو انداختم و با آرنج دستم محکم پشت سرش زدم بیهوش رو زمین افتاد...

همه برگه هارو از تو گاو صندوق برداشتم...فقط مونده بود دو نمونه ویروس ...خیلی گشتم ولی پیدا نکردم چشمم به یه کیف سام سونت نقره ای اقتاد به طرفش رفتم رمز داشت لعنت!

صدای عوضیشو شنیدم:اونا رو واسه چی میخوای..آی سرم نامرد چرا اینقدر محکم زدی!

جیل:خفه شو فینکس! شماره رمزو بگو!

فینکس:نمیگم!

بلند شدم یه سیلی خوابوندم تو صورتش!

جیل:شماره رمزو بگویالا!

فینکس:من فقط ...


romangram.com | @romangram_com