#پانزده_سال_کابوس_پارت_55
فینکس:بله آوردمشون..بیا!
یه کم لای درو باز کردم تا ببینم چی داشتن ردو بدل میکردن!
آدام:همین دوتا؟
فینکس: همه نمونه هارو واست آوردم آلبرت به کارش وارده باور کن!
آدام:اونکه صددرصد ولی یکم نگرانم نمیخوام مشکلی وتسه جیل پیش بیاد اون از همه چی بی خبره!
باناباوری جلوی دهنمو گرفتم باورم نمیشد پدرم با آلبرت همکاری کنه....باز گوش وایسادم!
فینکس:بیا اینارو امضاکن!...بالاخره این یه معامله است!
آدام:چه معامله ای!
فینکس:یه قسمت که بر میگرده به دریافت ویروسا قسمت دیگه شم خودت که میدونی چیه!
آدام:نه با اون قسمت موافق نیستم اخراج ایدا وانگ درس نیس!
فینکس:اون با ازدواج با آلبرت موافقت نکرده پس بهتره اخراجش کنی!
آدام:چرتو پرت نگو فینکس خودت میدونی که ایدا خیلی جوونه به درد آلبرت نمیخوره منم اگه جاش بودم بهش جواب رد میدادم بعدشم با چه مدرکی اخراجش کنم!
romangram.com | @romangram_com